Saturday 18 February 2012

اکبر گنجی پیش از این دروغ گفته از این پس هم دروغ خواهد گفت



اکبر گنجی پیش از این دروغ گفته

از این پس هم دروغ خواهد گفت
اکبر گنجی دروغگوی هدفمندی است که برای رسیدن به هدف های خود دروغ می گوید. او جوانی بوده است با استعداد و توانایی های متوسط ولی خواست او این بوده است که بسرعت از نردبان ترقی بالا رود و زودتر به بیش از آنچه حق او بوده است دست یابد. ولی برخلاف خواست او در دوران رژیم محمد رضا شاه پهلوی کشور دارای حساب و کتاب و استانداردهایی بود که افراد برحسب آن استانداردها در موقعیت های شغلی متناسب با توانایی هایشان به مقام و درآمد می رسیدند بدان معنا که بدانگونه نبوده است که به افراد آنچه که می خواستند داده شود. از این رو اکبر گنجی که مانند دزدان و غارتگران که می خواهند یک شبه به مال و منال کلان دست یابند استانداردهای رژیم شاهنشاهی را برای رسیدن به خواسته های خود مناسب ندیده بود براهی گام نهاد که بدون زحمت و دارا بودن صلاحیت به همه خواسته های خود برسد.
در سال 57 موقعیت برای اگبر گنجی و افرادی مانند او فراهم شد و انقلاب که نه در جستجوی افراد صالح و سازنده بلکه در جستجوی افرادی بود که با نابرخورداری از تربیت اخلاقی که سازنده وجدان اخلاقی است و از سیاهکاری ها یعنی کشتار انسان ها، چپاول اموال مردم و تجاوز به زنان و دختران و پسران و روا داشتن هرگونه ظلمی بنوع انسان بطور اعم و هم میهنانشان بطور اخص نه تنها پرهیز نداشته بلکه بنوعی رضایت خوی پلیدشان را موجب می شده است.
اکبر گنجی مانند همه افراد فاقد شرف و وجدان انسانی، پیوستن به انقلاب را راه رسیدن به هدف های پلید خود دانست و چون از هوش و دانش نسبی برخوردار بود انقلاب بسرعت و آسانی او را پذیرفت. اکبر گنجی که خمینی  را در تسلط برایران موفق دید با هوشمندی او را بت خود نامید و موفقیت از او اینجا آغاز شد.
نظام خمینی "ل" برای پیروزی کامل انقلاب و جلوگیری از شکست و عقب گرد جامعه پشیمان شده بسوی گذشته دچار کمبود آدمکش بود زیرا مردم ایران در دوران پیش از انقلاب دارای روحیه و تفکر انسانی بودند و بجز معدودی بیمار روانی به کشتار انسان ها آنهم کشتار هم میهنان خود فکر و اراده نمی نمودند. در نتیجه خمینی "ل" برای تأمین آدمکش به تعداد کافی سه روش را برای کشتارهای وسیع خود برگزید. این سه روش عبارت بودند از:
1 – آزاد گزاردن مجاهدین خلق )مجاهدین خلق های نفتی( و تشویق آنان به کشتار مخالفان انقلاب و مخالفان خود مجاهدین که بیشترین آنها سربازان، درجه داران و افسران دلاور نیروهای مسلح شاهنشاهی بودند. در این زمینه اعضاء سازمان فدائیان خلق هم در اندازه خود در کنار مجاهدین از کشتن هم میهنان خود از فعالیت باز نایستادند.
2 – آدم کش های فلسطینی که یاسر عرفات صادرکنندۀ آنان به ایران و خمینی "ل" واردکننده آنان بود و در مقابل چک پنج میلیون دلاری دریافت نمود.
3 – تشکیل و سازماندهی سریع سپاه پاسداران به عاملیت محسن سازگارا و فرماندهی محسن رضایی و آغاز کردن کار آن با افرادی که در ایجاد و توسعه شورش های پیش از سقوط 57 برای پیروزی انقلاب فعال بوده اند که اکبر گنجی یکی از برگزیدگان آنان بود.
در رژیم اسلامی ایران وفاداری به رژیم عامل اصلی ترقی و رسیدن به مقامات بالاست و یکی از مهمترین دلایل وفاداری فرد نسبت به رژیم بستگی دارد به تعداد انسان هایی که او بخواست رژیم کشته است. این مانند روشی است که در اقتصاد و مدیریت تولید Piece work گفته می شود، یعنی میزان دستمزد یک کارگر بستگی دارد به تعداد واحدهای کالایی که او تولید نموده یا به مرحله ویژه ای از تولید رسانده است.
سپاه پاسداران به فرماندهی محسن رضایی در کنار محسن سازگارا در هفته اول آغاز کار سپاه هفتصد ایرانی را کشتند و آنطور که گفته شده است چهارصد نفر از کشته شدگان روحانیون طرفدار شاه و نظام شاهنشاهی بوده اند. در این کشتارها اکبر گنجی از نظر تعداد  Piece work مقام اول را بدست آورده بود.
نشان دادن وفاداری به رژیم از طریق کشتار همراه با بهره مندی از اندازه ای از هوش و دانش اکبر گنجی را از مقام یک پاسدار معمولی آدمکش به عضویت سازمان مخوف سیاسی عقیدتی وزارت اطلاعات رژیم اسلامی ارتقاء داد.
در مورد برخورد اکبر گنجی با هاشمی رفسنجانی در رابطه با انتشار کتاب عالیجناب سرخ پوش چیزی نمی دانم فقط می دانم که گفته شده است که کتاب مزبور نه تنها لطمه ای به رفسنجانی وارد ننموده بلکه به نوعی باعث شهرت بیشتر او نیز گردیده است و در مورد چند سال زندانی بودنش هم گفته شده است که موضوع چندان جدی نبوده است بلکه زندانی بودن او هم مانند زندانی بودن عباس امیر انتظام به مدت طولانی ظاهری و تبلیغاتی بوده است.
درخواست بخشش و نقد دروغ ها:
اکنون که مجموعه عواملی مانند انزوای جهانی، ورشکستگی اقتصادی، گرانی و فقر و بیکاری و فساد و نارضایتی نود و پنج درصدی مردم از رژیم، نزدیک شدن سقوط رژیم اسلامی را نوید می دهند، سران و عوامل رژیم بوحشت افتاده و هر یک از وحشت آتش همه گیر انقلابی که در پیش است به دنبال راه گریزی می گردند. از جمله سید محمد خاتمی و اکبر گنجی هر یک پیشنهاداتی را ارائه کرده اند. سید محمد خاتمی پس از آنهمه خیانت ها و جنایت هایی که به ملت ایران روا داشته است با وقاحت آخوندی پیشنهاد بخشش می دهد و اکبر گنجی با بیشرمی انقلابی سخن از نقد دروغ هایی که منجر به سقوط ایران در سال 57شده است را بمیان می آورد. این دو دستمال کاغذی استعمار غافل از آنند که ملت ایران طرح و برنامه انتقام هولناکی را از همه جنایتکاران و عوامل سقوط 57 و عوامل ادامۀ آن خیانت را طرح و برنامه ریزی نموده است. طرح و برنامه انتقام و مجازات خیانتکاران به ایران و ملت ایران به گونه ای تهیه شده که هیچیک از جنایتکاران را امکان گریز از آن نخواهد بود.
شاه و ممانعت از اصلاحات؟!
اکبر گنجی و همپالکی هایش نه تنها در دوره سلطنت شاه درباره او و نظام او به مردم ایران دروغ گفته اند بلکه پس از شهادت او هم دروغ سازی و دروغگویی درباره آن ابرمرد را ادامه داده اند. اکبر گنجی چند سال پیش در یکی از لجن پراکنی هایش در همین امریکا گفت: «شاه جلو اصلاحات را می گرفت». او می دانست که رضا شاه و محمد رضا شاه در درازای یکهزار و چهارصد سال از تاریخ ایران به گونه منحصر مبتکر اصلاحات اساسی و مترقیانه و سازنده در ایران بوده اند.
دو مورد از اصلاحاتی که شاه در ایران انجام داده است نه تنها اصلاحات بلکه تغییرات زیربنایی نظام اجتماعی بوده اند. این دو مورد یکی لغو نظام ارباب و رعیتی که ریشه در فئودالیزم قرون وسطی داشت نظامی که در ایران به نظام ارباب و رعیتی مشهور بود. در نظام ارباب و رعیتی )فئودالیزم( مالک، زمین مالک افرادی که روی زمین او کار می کردند نیز بوده است. در ایران قبل از لغو رژیم ارباب و رعیتی رابطه مالک و زارع به منزله رابط او با ابزار کار بوده است نه رابطه انسان با انسان. تغییر اجتماعی دیگری که شاه در ایران انجام داد اهداء حقوق مساوی به زنان با مردان بود.
زنانی که در کشورهای اسلام زده به مدت یکهزار و چهارصد سال است از کلیه یا اکثر حقوق انسانی محرومند و امروزه با جزئی تغییراتی وضع به همان منوال باقی مانده است. در صورتیکه زنان ایران در سایۀ اهداء حقوق مساوی با مردان حتی در رژیم زن ستیز اسلامی وضعشان از نظر حقوقی تغییر چندانی نکرده است.
مشکل خمینی "ل" با پادشاه ایران بر سر همین دو تغییر اجتماعی زیربنائی بود، در مورد لغو نظام ارباب و رعیتی که همراه بود با اصلاحات ارضی مشکل اساسی خمینی این بود که شاه بدون توجه به درخواست های باصطلاح روحانیون در مورد مستثنی شدن زمین های وقف (اوقاف) از اصلاحات ارضی زمین های مزبور را مشمول قانون اصلاحات ارضی نمود و آخوندها را از درآمد کلان بدون کار و زحمت محروم فرمود. مشکل دیگر خمینی با پادشاه ایران بر سر اهداء حقوق مساوی با مردان به زنان بود که شاه بیت آن حق شرکت در انتخابات به زنان ایران بوده است. در این مورد چون خمینی دست پرورده و عامل استعمار سیاه بود طبق خواست همان استعمارگر اصرار داشت که زنان ایران که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دادند (می دهند) از فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کنار گذارده شوند و در نتیجه کارائی کل کشور به نصف کاهش یابد. آنچه که در دو مورد اصلاحات شاه یعنی لغو ارباب و رعیتی و اهداء حقوق مساوی با مردان بزنان اهمیت دارد اینست که رژیم اسلامی نه توانست نظام ارباب و رعیتی را به ایران برگرداند و نه قادر شد که زنان ایران را از انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم نماید.
بهر روی، اکبر گنجی و اکبر گنجی ها چه به دروغگوئی های خود در مورد پادشاه ایران و نظام کشور تحت رهبری او اعتراف کنند یا نکنند، تاریخ با اینکه قاضی تنبلی است در مورد محمد رضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران خیلی زود به قضاوت نشست و به حقانیت و معصومیت او رأی داد.

دکتر ابوالقاسم – صمدانی
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed